خنده تا خنده باید بخندی تا شاد باشی

من یه عاشق تنهام که این وب درست کردم

منوي اصلي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 6
بازدید کل : 8343
تعداد مطالب : 53
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1



Alternative content



?؟?؟?؟

سلام سلام به دوستان عزیز که وبلاگ من تشریف اوردید

  من نیاز به یک نویسنده دارم

گودی بای بای بای  بای بای راستی شما که به وب من یک نظر میفرستید که با هم تبادل لینک کنیم  شما اون کنار  برنامه ی تبادل لینک هست من لینک های شما رو قبول دارم

 همتونو دوست دارم

نويسنده: boy dance تاريخ: سه شنبه 26 دی 1398برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

slmslmslm

 سلام خوب هستین من یه در خواست از شما دارم 

 که به  وب دیگر من بیاید که من اهنگهای روز جهان خارجی را میگیرم وبرای شما میگذارم

تا دانلود کنید با کیفیت HD 720 با

WWW.MUSICKHAREJI.LOXBLOG.COM

 

نويسنده: boy dance تاريخ: جمعه 27 ارديبهشت 1392برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

سلام
نويسنده: boy dance تاريخ: جمعه 23 فروردين 1392برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

اعتراف های تکان دهنده و خنده دار (طنز)

 

اعتراف های تکان دهنده و خنده دار (طنز)

اعتراف های تکان دهنده و خنده دار (طنز) www.taknaz.ir

وقتی پدرم روزنامه میخونه روزنامه رو وسط آسمون و زمین تو هوا جلوی صورتش نگه میداره، اعتراف میکنم بچه که بودم یواشکی میرفتم پشت روزنامه طوری که پدرم منو نبینه و با مشت چنان میکوبیدم وسط روزنامه، پاره که میشد هیچ، عینکش می افتاد و بابا کل مطلب رو گم میکرد. کلاً پدرم 30ثانیه هنگ میکرد. بعد یک نگاه عاقل اندر سفیهی به من میکرد و حرص میخورد. اما هیچی بهم نمیگفت و من مانند خر کیف میکردم. تا اینکه یه روز پدرم پیش دستی کرد و قبل از من روزنامه رو کشید و با داد گفت: نکن بچـه. منم هول شدم مشت رو کوبیدم تو عینکه بابام. عینک شکست. من 5 روز تو شوک بودم!!

∞.∞.∞.∞.∞.∞.∞.∞.∞.∞.∞

اعتراف میکنم تا سنه 13-12 سالگی تحت تاثیر حرفای مادربزرگم که خیلی تو قید و بند حجاب بود با روسری می‌شستم جلوی تلویزیون مخصوصا از ایرج طهماسب خیلی خجالت میکشیدم. زیاد میخندید فکر میکردم بهم نظر داره!!

∞.∞.∞.∞.∞.∞.∞.∞.∞.∞.∞

اعتراف میکنم بچه که بودم همیشه دلم میخواس یه جوری داداش کوچیکمو سر به نیس کنم! رفتم بقالی مرگ موش بگیرم آقاهه که میدونس چه فسقل مشنگیم بجاش آرد بهم داد منم ریختم تو قابلمه نهار! سر سفره وقتی همه شروع کردن به خوردن یهو گریه‌ام گرفت! با چشای خیس تا ته غذامو خوردم ک همه با هم بمیریم!!

∞.∞.∞.∞.∞.∞.∞.∞.∞.∞.∞

احمقانه ترین کار زندگیم این بود که سعی کردم مفهوم ای دی اس ال رو برا مادربزرگم توضیح بدم!!

∞.∞.∞.∞.∞.∞.∞.∞.∞.∞.∞

اعتراف میکنم راهنمایی که بودم به شدت جو گیر بودم، همسایگیمون یه خانومه بود که تازه از شوهرش طلاق گرفته بود، شوهره هم هر روز میومد و جلو در خونش سر و صدا راه مینداخت، خیلی دلم واسه خانومه میسوخت. یه روز که طرف اومده بود عربده کشی، تصمیم گرفتم که برم و جلوش در بیام. رفتم تو کوچه و گفتم آهای چیکارش داری؟ یارو یه نگاه بهم انداخت و یه پوزخندی زد و به کارش ادمه داد، منم سه پیچش شدم، وقتی دید من بیخیالش نمیشم گفت اصلا تو چیکارشی؟ منم جوگیر، گفتم لعنتی زنمه!!

∞.∞.∞.∞.∞.∞.∞.∞.∞.∞.∞

سوار اتوبوس شدم، رفتم تو، قسمت آقایون پیش یه آقایی نشستم و از خستگی خوابم برد، نزدیک مقصد دیدم زانوم درد میکنه فهمیدم آقایه کناری 3-2 بار با کیفش کوبیده تو پام تا بیدارم کنه چون میخواست پیاده بشه و من جلوش رو گرفته بودم، خیلی شاکی نگاش کردم، راننده هم بالا سرم بود. آقاهه گفت : ببخشید خانم 5 بار صداتون کردم نشنیدین، ترسیدیم. اعتراف میکنم برای اینکه ضایع نشم که مثل خرس خواب بودم وانمود کردم که کَر هستم و با زبون کر و لالی و طلبکارانه عصبانیتم رو نشون دادم، مرد بیچاره اینقدررررر ناراحت شده بود 10 دفعه با دست و ایما و اشاره از من معذرت خواهی میکرد!!

∞.∞.∞.∞.∞.∞.∞.∞.∞.∞.∞

تو عروسی نشسته بودم یه بچه 3 ، 4 ساله اومد یک هسته هلو داد بهم، منم نازش کردم هسته رو گرفتم انداختم زیر میز، چند ثانیه بعد دیدم دوباره آوردش، این دفعه پرتش کردم یه جای دور دیدم دوباره آورد!! می خواستم این بار خیلی دور بندازمش که بغل دستیم بهم گفت آقا این بچس سگ نیست! طرف بابای بچه بود!!

∞.∞.∞.∞.∞.∞.∞.∞.∞.∞.∞

با کلی شوق و ذوق رفتم خونه، می گم پدر جان استادمون گفت بین همه ی کلاس ها، من بالاترین نمره رو گرفتم. می گه: ببین دیگه بقیه چقدر خنگن..

∞.∞.∞.∞.∞.∞.∞.∞.∞.∞.∞

به مامانم می‌گم می‌خوام یه خونه جدا بگیرم و مستقل بشم؛ می‌گه برو... برو مستقل شو... برو ایدز بگیر.......!!!

∞.∞.∞.∞.∞.∞.∞.∞.∞.∞.∞

و یك تجربه دردناك كه برا خودم اتفاق افتاده هیچ وقت به رنگ قرمز و آبی رنگ شیر توالت اعتماد نكن !!!!!!!!!

نويسنده: boy dance تاريخ: چهار شنبه 30 اسفند 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

کیا اینارو یادشونه؟

 

کیا اینارو یادشونه؟













http://www.iranfars.ir/images/1/lineleft.gif

نويسنده: boy dance تاريخ: دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

 سلام سلام ممنون که به این وب امدید 

     
    من یه نظری دارم ویه کمک میخوام که شما هم عضو مدیریت این شوید
     و به من کمک کنید و مطالب خنددددددار بزارید 
  
و من هم برای شما این اهنگ های روز  خارجی وایرانی را برای شما میفرستم 
نويسنده: boy dance تاريخ: پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

ترول 5

 

 
نويسنده: boy dance تاريخ: دو شنبه 7 اسفند 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

دیکشنری طنز فارسی به فارسی و تاریخچه تقلب!

 دیکشنری طنز فارسی به فارسی و تاریخچه تقلب!


گروه اینترنتی آسمان

دبستان: روزهای خوش نوجوانی، مشق شب، فحش بابا، فلک معلم، شلنگ ناظم، خوشی در مراسم ختم.

کشمش: انگوری که خود را ساعت ها زیر آفتاب برنزه کرده است.

هالک شگفت انگیز: بر و بچه های بدنساز، پس از پایان تمرین، چنین تصوری از هیکل خود دارند.

گیاهخواری: طریقه ای از زندگی که قدیما، شکایچیان دست و پا چلفتی اختراع کرده بودند.

بزرگسال: فردی که از سن رشد طولی گذشته و مشغول رشد عرضی است.

دانشگاه: یک دوره چهارساله که … چیز بیشتری یادم نمی آید.

مغز: ارگانی از بدن که ما فکر می کنیم که فکر می کند.

خلاق: آدمی که حداقل بیست دلیل برای انتخاب روش ابلهانه خود دارد.

منوآل (هلپ): قسمتی از رایانه که به شما در یافتن سوال های بیشتر کمک می کند.

بکاپ: کاری که همیشه وقتی یادتان می افتد انجام دهید که اطلاعاتتان به گاف رفته است.

جلسه دفاع پایان نامه: هنر انتقال اطلاعات دانشجو از طریق پاورپوینت و توجه اساتید داور و راهنما، بدون عبور از ذهن هر دو.

شخصیت: آن چیزی است که اگر شما آن را از دست بدهید، همه اطراف شما را خالی خواهند کرد. (می تواند پول، قیافه و یا شهرت باشد.)

رزومه: جمع آوری هرگونه اطلاعات غلط درباره خود به منظور دستیابی به یک شغل پردرآمدتر

کار: وقفه ای مشمئز کننده بین خواب و خواب

عشق: یکی از خفن ترین بیماری های بشر که تنها راه از بین رفتنش، ازدواج است.

طراز: عبارتی که روزی قرار است به کسی بگویید و پشیمان شوید.

جالبه: کلمه ای که در چت های محترمانه، به منظور پایان مکالمه طرف مقابل استفاده می شود.

قابل اجتناب: دقیقا به کاری می گویند که یک گاوباز انجام می دهد.

ازدواج: وقتی که دو نفر تبدیل به یک نفر می شوند، اما مشکل اینجاست که دقیقا کدام یک؟

شاهد: فردی که ابتدا قسم می خورد که حقیقت را، تمام حقیقت را، و نه چیزی جز حقیقت را بگوید و سپس شروع به تعریف داستانی می کند که وکیل از او خواسته است.

خانه داری: مجموعه کارهایی که درون خانه صورت می گیرد، شامل خوابیدن تا لنگ ظهر و تماشای تلویزیون

لباسشویی: یکی از لوازم خانگی که مخصوص خوردن جوراب است.

فهرست خرید: لیستی که تهیه اش ساعت ها طول می کشد اما در فروشگاه به یاد می آورید که جا گذاشته اید.

مالیات: می گویند باید با لبخند پرداخت کرد، اما من امتحان کردم، نقد می خواستند.

فردا: یک تکنولوژی ساده برای رهایی از کارهای امروز.

طلاق: مرحله ای مابین ازدواج و مرگ

تجربه: نامی که آدم ها روی اشتباهات خود می گذارند.

پیری: وقتی آره یعنی نه، شاید یعنی حتما، جالبه یعنی خاطره و نوه آویزان از یخچال می شود.

روماتیسم: عشقولانه ترین بیماری کشف شده تاکنون

بیماری خوشخیم: یک بیماری که قرار نیست به این زودی ها از دستش خلاص بشوید.

پارادوکس: نسخه دو پزشک برای یک بیمار، نشانگر آن است.

پزشک: آدمی که با قرص هایش درد را از شما گرفته و با صورت حسابش، مرگ را به شما هدیه می دهد.

کمک های خارجی: انتقال پول از مردم فقیر در کشورهای ثروتمند به افراد ثروتمند در کشورهای فقیر.

آنتیک: وسیله ای که اجداد شما خریده اند و پدر و مادر شما خود را از شر آنها خلاص کرده اند و حالا شما دوباره برای خرید آن، پول گزافی پیاده می شوید.

مرگ: درمان دردها به طور ناگهانی و با کمترین مخارج

قبر: مکانی برای استراحت متوفی تا وقتی که سر و کله یک باستان شناس پیدا شود.

و غیره: علامتی که این مفهوم را می رساند؛ شما بیش از چیزی که واقعا می فهمید، می فهمید.

سیاست: هنر تقسیم کیک تولد، به گونه ای که هر کس احساس کند بزرگ ترین قطعه را صاحب شده است.

لوازم آرایشی: ابزاری که زن زیبا را زشت و زن زشت را زشت تر نشان می دهد.

صداقت: حالتی که شما پس از نوشیدن هفده دلستر لیمویی پشت سر هم دچارش می شوید.

تاریخچه تقلب!

گروه اینترنتی آسمان

تاریخچه تقلب از جایی شروع می شود كه "حسن كچل" برای نخستین بار به مكتب رفت. از بد ماجرا ، همان روز امتحان ماهیانه كودكان مكتب بود ؛ لیك حسن كچل از روی تنبلی چشمان چپش را بر روی ورقه ی همزاد انداخت تا نكته ای بس ارزشمند از ورقه ی فوق الذكر دشت كند.
این بود كه اولین تقلب تاریخ بشری رقم زده شد. البته این تقلب با روش های بسیار ابتدایی بشری رقم زده شد. البته این تقلب باروش های بسیار ابتدایی (در مقابل ترفند های كنونی ) صورت گرفت . بدین ترتیب كه حسن با كلی زور زدن خود را به بالای ورقه ی همزاد رسانید و خیلی راحت مطالب را كش رفت . از آن به بعد تقلب دوران طلایی خود را آغاز كرد.

نويسنده: boy dance تاريخ: یک شنبه 6 اسفند 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

ترول 4

 سری جدید ترول های خنده دار برای شما عزیزانم

 

حتما برای مشاهده تصاویر در اندازه اصلی بر روی آن ها كلیك فرمایید

 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 

 

نويسنده: boy dance تاريخ: جمعه 4 اسفند 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

 سلام عکس های بدون شرح تو ادمه مطلب خییییییییییییلیییییییییییییییی  زیاده


ادامه مطلب
نويسنده: boy dance تاريخ: پنج شنبه 3 اسفند 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید نظر یاد نر

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to mrvatanparast5454.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com